بخش تجلی اراده ملی جشنواره فیلم فجر یکی از بخش های مهم جشنواره به حساب می آید که البته با عدم برنامه ریزی متولین جشنواره بعضا چالش برانگیز نیز بوده است.
اینکه سازمان ها و نهادهای گوناگون بنا به رویکردهای خود اقدام به تقدیر از فیلم ها نمایند اقدامی پسندیده است، ولی این موضوع که چگونه و توسط چه افرادی چنین انتخاب هایی صورت می گیرد بحثی چالش برانگیز است!
در دوره هایی از جشنواره نمونه هایی داشته ایم. که داوران یک سازمان به خاطر علاقه شخصی به فلان بازیگر یا کارگردان و ... فیلمی را انتخاب کرده بودند و با افتخار آن را در مراسم اهدای جوایز نیز ابراز می داشتند، انتخاب هایی که نه تنها رویکردی در آن وجود ندارد بلکه اصولا اهدای چنین جوایز عوامانه ای در جشنواره فیلم فجر باعث از بین رفتن اعتبار جشنواره خواهد شد.
اما امسال در بخش تجلی اراده ملی اتفاقاتی روی داد که در نوع خود کم سابقه است و به نظر می رسد ضروری است برای دوره های بعدی فرآیندها و سازوکارهایی برای داوری آثار توسط سازمان ها تدوین گردد.
اما یکی از بحث برانگیز ترین جوایز بخش تجلی اراده ملی که نشان از عدم شناخت فرهنگی مهمترین متولیان عرصه فرهنگی کشور دارد، تندیس اهدایی توسط شورای فرهنگی اجتماعی زنان و خانواده شورای عالی انقلاب فرهنگی به فیلم معلوم الحال قصر شیرین است!
فارغ از آنکه در یک نگاه کلی موافق یا مخالف فیلم شکست خورده میرکریمی در جشنواره فیلم فجر باشید ولی قطعا و از هیچ منظری نمی توان آن را گزینه ای مناسب برای انتخاب توسط این نهاد مهم فرهنگی دانست.
معلوم نیست چگونه این شورا به عنوان نماینده زنان مسلمان و پایبند به ارزش های اسلامی، محتوا و پیام چنین فیلمی را مورد تائید قرار می دهد؟ آیا در آن الگویی از زن و مرد یا پدر و مادر مد نظر اسلام و فرهنگ جامعه ایرانی ارائه گردیده و یا خانواده مقبولی نمایش یافته است که بتوان آن را دلیل تخصیص جایزه به شمار آورد؟!
جالب آنجاست که اتفاقا نقدهایی جدی به این فیلم وارد است و توسط برخی صاحب نظران فیلم در راستای سیاه نمایی از مردان جامعه و اهداف فمینیستی مورد ارزیابی قرار می گیرد و بیان می دارند نقش اصلی قصه، نمایش مردی به تمام معنا ظالم و بی عاطفه است، حتی اگر او در نقش یک پدر نبود می توان این ادعا را داشت که تا حدودی قصاوت قلب وی قابل اغماض است، اما او پدری دل مرده است که در ابتدا حتی حاضر به دیدار فرزند نیز نمی باشد، یا در نقش شوهری ظالم که قلب همسر را به مبلغی می فروشد و برای همسر دوم نیز مردی مستبد و زورگوست و حال بگذریم که چنین فردی چگونه ممکن است در انتها نسبت به یک حیوان رئوف شده اما برای دلخوشی بچه هم که شده هیچ کلامی راجع به مادر به میان نمی آورد تا حداقل بتوان تغییر و تحولی را در وی احساس نمود.
برخی عنوان می دارند که از زاویه ای دیگر نگاه به شخصیت انسانی زن و فداکاری او مطرح می شود و علت تمجید شورا نیز به تصویر کشیدن مادر عنوان می گردد، اما اینکه کدام مادر به تصویر کشیده شده حائز اهمیت است. آیا قهرمان اصلی داستان مادر است؟ اینکه عنوان شده «مادرانی که در نبود خویش نیز محبت را به اطرافیانش هدیه میدهد» مصداق مد نظر چیست؟ اگر ماجرای دریافت پول به واسطه فروش قلب است که زن هیچگونه دخالتی نداشته! حتی با فرض رضایت او نیز، نقش مادری محل اعراب نیست و نقش یک زن در جایگاه تأمین مالی مرد تلقی می شود. با این دید، زن برده ای بی اراده در جامعه است که در هر برهه ای مجبور به تامین مالی زنوگی خود یا مرد بی تعهد و ظالم خود است!
حال با چشم پوشی از همه نقدهای موجود و نقدهای وارده به سایر شخصیت های قصه، باید پرسید زاویه دید به فیلم چگونه و از چه منظری بوده که شایسته تقدیر جامعه زنان شورای عالی انقلاب فرهنگی گردیده است؟ آیا اصلا نمی شد این شورا با این رویکرد فیلمی انتخاب نمی کرد؟!
اینجاست که باید تاسفی جدی به حال فرهنگ خورد و گفت وای به روزی که بگندد نمک!
ارسال نظر